کد مطلب:235299 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:193
کرامت 19
با وجود عنایاتی كه حضرت رضا علیه السلام به زوار خود دارد زوار باید قدر و منزلت خود را بدانند و گامی از دایره ی ادب و انسانیت بیرون ننهند.
داستان زیر هشداری برای زوار است!
مرحوم مروج در كتاب كرامات رضویه [1] می نویسد:
تاجری اهل تهران به عنوان زیارت به مشهد مقدس مشرف شد؛ وقتی كه او در مسافرت بود، یكی از دوستانش در تهران او را در خواب دید كه آن آقا به حرم مشرف شد؛ در حالی كه امام علیه السلام روی ضریح نشسته بود. او پیش روی ایشان ایستاد و حربه ای به سوی امام پرتاب كرد به طوری كه امام علیه السلام خیلی ناراحت شد.
باز به طرف دیگر ضریح رفت و همین عمل را مرتكب شد. مرتبه ی سوم به طرف پشت سر مبارك رفت و حربه ای به سوی ایشان پرانید كه بر اثر اصابت آن، امام به پشت افتاد؛ من وحشت زده از خواب بیدار شدم وبا خود گفتم كه این چه خوابی بود؟!!!
بالأخره رفیقش از سفر برگشت در ملاقات با او پرسید: برای چه رفته بودی؟ جواب داد: برای زیارت.
گمان می كرد كه در خلال سخنانش تعبیر خوابش را خواهد فهمید چون از
[ صفحه 161]
سخنانش چیزی نفهمید، خواب خود را برای او نقل كرد.
آن مرد گریان گفت: حقیقت این است كه وقتی در حرم مشرف بودم، زنی را پیش روی آن حضرت دیدم كه دستش را روی ضریح مطهر گذاشته بود، خوشم آمده دستم را روی دستش گذاشتم به طرف دیگر رفت؛ من هم رفتم باز همین عمل را مرتكب شدم تا به طرف پشت سر رفتم؛ دستش را كه به ضریح گذاشته بود، با دست خود لمس كردم!!
البته به خدا پناه باید برد از چنین گستاخی!!!
در پایان می گوید: اهل كجایی؟ گفت: تهران ما با هم از سفر برگشتیم.
بحمدالله حالا در جمهوری اسلامی جدایی خواهران زائر، از آقایان طرح ریزی و از این پیش آمدهای سوء، بسیار كاسته شده است.
داستان زیر هشداری برای زوار است!
مرحوم مروج در كتاب كرامات رضویه [1] می نویسد:
تاجری اهل تهران به عنوان زیارت به مشهد مقدس مشرف شد؛ وقتی كه او در مسافرت بود، یكی از دوستانش در تهران او را در خواب دید كه آن آقا به حرم مشرف شد؛ در حالی كه امام علیه السلام روی ضریح نشسته بود. او پیش روی ایشان ایستاد و حربه ای به سوی امام پرتاب كرد به طوری كه امام علیه السلام خیلی ناراحت شد.
باز به طرف دیگر ضریح رفت و همین عمل را مرتكب شد. مرتبه ی سوم به طرف پشت سر مبارك رفت و حربه ای به سوی ایشان پرانید كه بر اثر اصابت آن، امام به پشت افتاد؛ من وحشت زده از خواب بیدار شدم وبا خود گفتم كه این چه خوابی بود؟!!!
بالأخره رفیقش از سفر برگشت در ملاقات با او پرسید: برای چه رفته بودی؟ جواب داد: برای زیارت.
گمان می كرد كه در خلال سخنانش تعبیر خوابش را خواهد فهمید چون از
[ صفحه 161]
سخنانش چیزی نفهمید، خواب خود را برای او نقل كرد.
آن مرد گریان گفت: حقیقت این است كه وقتی در حرم مشرف بودم، زنی را پیش روی آن حضرت دیدم كه دستش را روی ضریح مطهر گذاشته بود، خوشم آمده دستم را روی دستش گذاشتم به طرف دیگر رفت؛ من هم رفتم باز همین عمل را مرتكب شدم تا به طرف پشت سر رفتم؛ دستش را كه به ضریح گذاشته بود، با دست خود لمس كردم!!
البته به خدا پناه باید برد از چنین گستاخی!!!
در پایان می گوید: اهل كجایی؟ گفت: تهران ما با هم از سفر برگشتیم.
بحمدالله حالا در جمهوری اسلامی جدایی خواهران زائر، از آقایان طرح ریزی و از این پیش آمدهای سوء، بسیار كاسته شده است.
[1] ج 2، ص 198.